عاشقی کردن راه دارد دیگه ... اصلا همین می شود دیگر آدم یک هو عاشق یکی می شود ... کلی برایش می نویسد ... کلی آرزویش را می کند .. بعد یکی را که واقعا واقعا خوب است از سرش می پرد ...

مثلا من ترانه بفرستم ... تو به خودت بگیری ! برایم ترانه بفرستی من به خودم بگیرم ... بلدی ؟  میدانم که می دانی و نمی خواهی که اگر نبودی ...


دل به تو دادم

که غمم برهانی

نشوی تو همانکس که به درد بکشانی

کاشکی که شود باز که یه روز بیایی و بمانی ....






بازم زنگ نزدن ... از اون روز که برای مصاحبه رفتم قلبم درد میکنه ... یک بار رفتم درمانگاه و آمپولی هم زدم ... برای درد بود ... البته درد امپول بیشتر بود ... نه اینکه جای تخفه ای باشد ... کار خودم تخصصی تر و باحال تر است ... اما حقوقش کم است ... اینهمه از صبح تا شب فکر کنی ... کارهای جالب کنی .. ایده بدهی ... ته ماه ... باید چیزی بیشتر از بقیه داشته باشی ... اما زنگ نزدند ... امتحانهایم تمام شود بیشتر کار میکنم ... بیشتر دنبال کار میگردم ... بیشتر شبها قهوه می خورم و بیدار می مانم ... 

الکی مسخره بازی هم در نمیاورم که قلبم سرم و فلان جا...

چند روزی است برای اولین بار در عمر کاریم سر کار نگاهی به جزوه هایم می اندازم ... امروز این دختره بدجنس زیر آب زن خر دید !!!

دعا کنید دعا کنید زنگ بزنند ... چند روز دیگر هم دعا می کنم ... بعد بیخیال می شوم ...


از مصاحبه گذشته ... من هی خطهای عمودی میکشم با خطهای افقی آن عمودی ها را قطع می کنم بعد  زیر لب میگویم میشود ؟ نمی شود؟ بعد تهش میشود نمیشود .. گاهی هم میشود ...

پیگیری کردم ... گفتند صبر کن ...

برای حقوقش دوست دارم بروم ... تجربه و سابز حرفایم هم خزعبلات است ...

فردا امتحان دارم ... می ترسم ...

خرس گنده !!!!!!!!!!!!!!!!

رفتم مصاحبه از اون آدمهایی نبودن که طرف را با خاک یکسان کنند ... بزنند لهش کنند و اعتماد به نفسش را بگیرند ! آدمهای خوبی بودند ! با حسی خوب از اتاق بیرون آمدم ولی بعدش حس بدی سراغم آمد ! کاش یک نفر بود می نشست برایم دعا میکرد ... حقوقش در مغر من هم نمی گنجد ...

مدیر عامل استاد دانشگاه بود ... از این تیپ مسن های خوش تیپ ... من که به دنیا آمدم مدرکش را از دانشگاه علم و صنعت گرفته و پشت اسمش کلی مدارج دکتری و مهندسی است ... از آن تیپ آدمهای خوشبخت دایمی است ... از انها که تصوری از بدبختی و فقر و بیچارگی ندارند ... که لبهایشان را کج می کنند که  بی عرضه مدرکت اعتباری ندارد ... یا اینکه این چه دانشگاهی است ؟ یا اوه تو در حین کار درس خوانده ای ؟ از انهایی که تلاشت و جان کندنت برایش هیج است ... از آنهایی که دنبال یک نفر آدم پولدار است که پولدار ترش کند ... اینها را نگفت ... من فهمیدم ...و گرنه هیچ دانشی کمتر از آن هم آدم آنجا ندارم ... راستی مردک عجب مارمولکی بود اینهمه حقوق می گرفت و به من نگفت ؟ خواستگار هزار سال پیشم را می گویم ... عجب جانوری هستند بعضی از آدمها ...

حالا من هی گریه می کنم که من بعد اینهمه سال و اینهمه جان کندن حقم بود و اگر به من زنگ نزنند چه بدبختی بزرگی است ... که من فکر می کردم با حقوقش قسط می دهم ... چند ساعت از مصاحبه گذشته ؟حدود 7 ساعت تا چند ساعت دیگر میشو امیدوار بود ؟

قرار شد بروم مصاحبه ... همون موقع برای همه فرستادم که فلان روز و فلان ساعت قرار شده بروم مصاحبه ... اما الان یک هو شک کرده ام ! ساعتش کی بود ... روزش کی بود نکنه اشتباه کرده باشم ...

حالا میانه ام با پسر آبکی تبدیل شده به پرتقالی روشن ... راستش این بشر باید آدم را ببینید که مهربان باشد ...